..........................

عکس قلب های زیبا

حتما نگاه كني چون پشيمون نمي شي 

براي ديدنشون به ادامه مطلب برو


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:30 ] [ kowsar ] [ ]

دسته گلی برای مادر

 

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

 

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟

 

دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی.

 

وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!

 

مرد دیگرنمی‌توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!

 

شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!

[ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:51 ] [ kowsar ] [ ]

علت دروغ گفتن مردها

روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتي در حال گريه كردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟ هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت. '' آيا اين تبر توست؟ هيزم شكن جواب داد: '' نه " فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد كه آيا اين تبر توست؟ دوباره، هيزم شكن جواب داد : نه فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبرتوست؟ جواب داد: آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم شكن خوشحال روانه خونه شد يه روز وقتي داشت با زنش كنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب. (هههههههه )هيزم شكن داشت گريه مي كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسيد كه چرا گريه مي كني؟ اوه فرشته، زنم افتاده توي آب فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟ '' آره '' هيزم شكن فرياد زد فرشته عصباني شد. '' تو تقلب كردي، اين نامرديه ،هيزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. ميدووني، اگه به جنيفر لوپز '' نه'' ميگفتم تو ميرفتي و با كاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به كاترين زتاجونز ''نه'' ميگفتم تو ميرفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم ميگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود كه اين بار گفتم آره

[ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:49 ] [ kowsar ] [ ]

بیچاره دخترا

بيچاره دخترا اگه خوشگل باشن مي گن عجب جيگريه!

اگه زشت باشن مي گن کي اينو مي گيره!

اگه تپل باشن مي گن چه گوشتيه! اگه لاغر باشن مي گن چه مردنيه!

اگه مودبانه حرف بزنن مي گن چه لفظ قلم حرف مي زنه! اگه رک و راست باشن مي گن چه بي حياست!

اگه يه خورده فکر کنن مي گن چقدر ناز مي کنه! اگه سري جواب بدن مي گن منتظر بود!

اگه تند راه برن مي گن داره مي ره سر قرار!

اگه اروم راه برن مي گن اومده بيرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتي حرف بزنن مي گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه مي گن يکي رو زير سر داره!

اگه حرف شوهرو پيش بکشه مي گن سر و گوشش مي جنبه !

اگه به خودش برسه مي گن دلش شوهر مي خواد مي خواد جلب توجه کنه !

اگه............چکار کنه بميره خوبه؟

[ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:42 ] [ kowsar ] [ ]

نامه غضنفر به زنش

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و

همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه

خلاصه

همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!

غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟

خلاصه

غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

+
+
+

 

نامه غضنفر به زنش (طنز)

 


 

+
+
+

شما چیزی فهمیدید !!!!!!!من که نفهمیدم

این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده

+
+
+

حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟

خط سوم : مادرت چه طوره ؟

خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!

خط پنجم : فقط برگردم خونه....

خط ششم : می کشمت

خط هفتم :غضنفر از آلمان...

+

+

+

+

+

ها ها ها ها خوش تون اومد

[ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:28 ] [ kowsar ] [ ]

داستان سیندرلا(طنز)ایرانی

يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .

سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت :سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود .

القصه ، يه روز پسر پادشاه که خوشي زير دلش زده بود ، تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم

مامانش : بعله پسر دلبندم

شاهزاده : من زن مي خوام

مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم

مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟

شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم

مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم .

خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ،

شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟


مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) .

صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد

سيندرلا گفت : سلام

فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟

سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم

فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه.

سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ......

فرشته : خداحافظ ....

سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت .
زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟

يارو گفت : نه نداريم.
سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟

فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو

سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم .

فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!!

سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟

فرشته : بعله مي خوره

سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي.

فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟
سيندرلا : نه ندارم

فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟

سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم

[ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:24 ] [ kowsar ] [ ]

24ساعت از زندگی یک دختر ایرانی

صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

 

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

 

۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!!

 

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

 

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

 

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

 

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

 

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

 

۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

 

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!

 

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!

 

۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

 

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

 

۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

 

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

 

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

 

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

 

۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

 

۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

 

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیام

داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی

دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!

و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای

مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!!

[ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:6 ] [ kowsar ] [ ]

هدیه باور نکردنی به دختر

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟

پسر: آره عزیز دلم

دختر: منتظرم میمونی؟

پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند

پسر: منتظرت میمونم عشقم

دختر: خیلی دوستت دارم

پسر: عاشقتم عزیزم

 

************


بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.

پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.

دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه

به همین راحتی گذاشت و رفت؟

پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟

دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد

پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآدLaughing

[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:13 ] [ kowsar ] [ ]

دردل یک بزاز اصفهانی(طنز)

خانووم…  بعد از اين كه هفت هشت دفعه، هي اومدس و رفته س وديده س و نخريدس ،  بالاخره، باري آخركه اومدس، يه دفعه ديگه هم پارچه را ديدس، اين دفعه ، كم و بيش پسنديده س و خبري مرگش خريدس.

برده س ،  برا اينكه بعدآ آب نرد و كوچیك نشد ، پارچه را شسته س ، بعدش بريده س ، داده س خياط براش دوخته س ، پوشيده اس ، باهاش رفته اس عروسي،  توعروسي كلي پزداده س، قر داده س ، رقصيده س ،……..

بعدش رفته س خونه ، كلي توش نيشسته س و غلطيده س وكپيده س .

يه چند روز بعد دلشو زد ه س، رفته س پيرنو

شيكافته س، دوباره شسته س، حالا پس اورده اس !

ميگد از رنگش خوشم نيومدس !!

اين پارچه دون ، حج آقا !

لطفآ پولمو پس بديند…..!

راستي  راستي  كه خيلي  ناكس و نانجيب و پدر سوخته س !!!

این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی را ندارد.

[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:3 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:18 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:16 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:15 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:15 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:14 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:13 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:12 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:7 ] [ kowsar ] [ ]

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:6 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:4 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:3 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:2 ] [ kowsar ] [ ]

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:1 ] [ kowsar ] [ ]

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:0 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:59 ] [ kowsar ] [ ]

love

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:58 ] [ kowsar ] [ ]

love

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:56 ] [ kowsar ] [ ]

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:55 ] [ kowsar ] [ ]

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:53 ] [ kowsar ] [ ]

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:52 ] [ kowsar ] [ ]

دوستت دارم

 

دوستت دارم تا هميشه ... تا ابد ... دوستت دارم


تا جنون ... تاديوانگي ... دوستت دارم تا گريه ...


تا بهانه ... دوستت دارم تا خاطره ... تا مهرباني


دوستت دارم تا نوازش ... تا بوسه ... دوستت دارم


تا انتظار ... تا تحمل ... دوستت دارم تا زخم ...


تا ضربه ... دوستت دارم تا شکستن ... تا عذاب ...


دوستت دارم تا


اميد ... تا خيال ... دوستت دارم تا دوباره ...


تا ديدار ... دوستت دارم تا عشق ...


که برتر و بدتر از آن نمي شناسم ...

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 20:56 ] [ kowsar ] [ ]

چگونه بگویم دوستت دارم ؟

 

چگونه بگویم  : دوستت دارم !!!

وقتی که مردان گرگرفته در بستر این جمله را به


 

 روسپیان کهن سال می گویند ؟؟؟


 


 


 

وقتی که این کلام


 


 


 

پیش از آدینه به زمزمه تکرار می شود در گرداب


 

خوی کرده ی بوسه و خواهش ؟؟؟


 


 


 

چگونه بگویم دوستت دارم وقتی که این آیه


 

قدسی ورد زبان آدمیانی است


 


 


 

که با قلبی میان دو پا و دشنه ای در کف ، کنج دنج


 

کوچه های قهر کنان را می کاوند ؟؟؟


 


 

تنها یکی نگاه ...


 

 

به خاطر زيادي مطلب به ادامه مطلب مراجعه كنيد 
 


 


 

 

 

 


ادامه مطلب
[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 20:43 ] [ kowsar ] [ ]